تأملی در ضرورت انقلاب فرهنگی
سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۸۸، ۰۶:۵۷ ب.ظ
رسالت عظیم
دو ایدئولوژی مارکسیسم و لیبرالیسم در تجسد بلوک شرق و غرب بر این کره خاکی حکمرانی می کردند . دو قطب متخاصم که بر سر سلطه و سیطره بر این کره زمین درنزاع به سر می بردند و این تنها وجه اشتراک آنها بود ؛ سیطره بر عالم به منظور رفاه و تلذذ هرچه بیشتر، و این وجه اشتراک همان عامل اختلاف است . چرا که همواره محدودیت دنیا موجب نزاع دنیا طلبان و دنیا پرستان می باشد .
آن یکی (لیبرالیسم) انسان را خدا کرد و دیگری (مارکسیسم) خدا را بیرون کرد. انسان را خدا کرد ، ابتدا خدا را از منصبش پایین آورد سپس خود را محور آفرینش دانست ودیگر موجودات را در نسبت با خود تعریف کرد ؛ نقطه پرگار بر مفهوم انسان فرود آمد و ما سوای انسان در شعاع او قدرومنزلت پیدا کرد و این چنین هندسه دنیای غرب رسم می گردد. خدا در غرب بدست انسان غربی عزل می شود و در نهایت طی یک ترور تاریخی عملا از صحنه آفرینش حذف می گردد . بر این با ور جمله (خدا مرد) نیچه در تاریخ ثبت گردید . شک فلسفی و روش عقلی دکارت ، تجربه گرایی فرانسیس بیکن ، پیشرفت علم و تحولات سیاسی واجتماعی از جمله انقلاب کبیر فرانسه و.. در مجموع باعث شد تا انسان غربی به غیبت خدا از عرصه زندگی عادت نماید. برآیند تمامی دیدگاه های علمی درقرن هجده هم و نوزدهم مکتب فلسفی پوزیتیویسم منطقی است که احکام را سه گونه میداند :
1.صوری و تحلیلی (منطق وریاضی) 2.علمی (مشاهده پذیر و تجربی) 3.مهمل وبی معنا ( همه معارف دینی)
نتیجه چنین تقسیم بندی بی اعتباری و فقدان مشروعیت گزاره های دینی است .
در بیش از نیمی از این کره خاکی قضیه از این هم بدتر بود ؛ ظهور هگل و پس از آن حلقه هگلیان جوان (که فویر باخ و مارکس از اعضای برجسته آن بودند) موجب شد که انسان شرقی اندیشه مارکسیسم را فکر برتر و نجات بخش بشری بپندارد . در سراسر شرق اندیشه مارکسیستی حاکم بود که دین را افیون توده ها و عامل از خود بیگانگی آنها می دانست . انسان شرقی اساساً با نگاه مادی خویش به جهان، ردپایی از خدا باقی نمی گذارد وبا چنین اندیشه الحادی هیچ گونه حظ و بهره ای از وجود برای خداوند قایل نمی باشد .
در این برهه تاریخی ( ربع پایانی قرن نوزدهم تا ربع پایانی قرن بیستم ) چتر ظلم وظلمت حاصل از طغیان واستکبار آدمی در برابر پروردگارش بر این کره خاکی سایه افکنده است و آدمی این اشرف مخلوقات در سراشیبی سقوط خویش به اسفل السافلین نزدیک می شود . غنچه های حیات متعالی انسان و ارزشهای والای اخلاقی در کویر یأس و نا امیدی رو به پژمردگی می رود وفریاد استغاثه مستضعفان ، مستمندان و مظلومان به درگاه خداوند بلند می شود.
به ناگاه در این کره خاکی در میان چند میلیارد مرده متحرک روح خدا در (روح الله) دمیده می شود ، امام خمینی این پرچمدار اسلام در راه خدا قیام می کند . او انسانی همچون دیگران نبود بلکه ازقبیله انبیاء و اولیاء و میراث دار آنها در این عصر بود . او نوح بود که با صبر واستقامت کشتی نجات وهدایت را بنا کرد که این بار تمام امت بر این کشتی سوار شدند . او ابراهیم عصر ما بود که در برابر بت شرق وغرب ایستاد ، در برابر آمریکا فرمود: « آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند » و خطاب به گورباچف فرمود:
« مارکسیسم را زین پس باید در موزه های سیاسی ببینیم » که در اندک زمانی حکومت مارکسیستی شوروی فروپاشید . موسی ای بود که با انقلاب خود همچون عصای موسی تمام معادلات و تئوریهای الحادی را بلعید وتمام سیاست مداران وتئوریسین ها را به عجز کشاند که همچون سحره فرعون در برابر انقلاب او به سجده در آیند که « آمنا برب موسی و هارون ». ابراهیمی که در مبارزه با فرعون عصرخود نه تنها نوبت به ندای لاتخف پروردگار نرسید بلکه فرمود: «یک لحظه هم نترسیدم ». عیسی ای بود که با دم مسیحایی خود حیات باطنی را به این کره خاکی باز گرداند.
انقلاب اسلامی امام خمینی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت و از این پس تا آنگاه که پرتوهای شمس ولایت بر کرانه های کره زمین برسد همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی لذت و رفاه به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است ، یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید . انقلاب اسلامی فجری است که در ظلمت بیش از یک قرن طرد انسا نیت وتعالی در جهان هستی طلوع میکند و با شعار توحید وخدا پرستی به سرچشمه جوشان معنویت در سراسر جهان مبدل می گردد. در عصر ما نهادهای اجتمایی سیاسی و فرهنگی دنیای متمدن تا آنجا انسان جدید را محاصره کرده است که اصلأ تصوردیگری از حیات بشری جز در معیشت تکنولوژیک ندارد . تکنولوژی مدرن همه ی نیازهای بشر را در جنبه مادی و حیوانی وجودش خلاصه کرده است وبا ارضای گسترده این ذائقه ها او را نسبت به حیات معنوی خویش غافل کرده است و این چنین ذائقه انسان قرن بیستم از سیر فطرت خدا جوی او به رفاه و لذت و آسایش هرچه بیشتر مادی منحرف شده است.
در این عصر، انقلاب اسلامی ایران با برافراشتن پرچم دین ادعا می کند راه سعادت مادی ومعنوی تنها در تولی به ولایت اهل بیت علیه السلام ممکن خواهد بود ؛ « نحن اصل کل خیر ومن فروعنا کل برّ وعدونا اصل کل شر من فروعهم کل قبیحه وفاحشه »
اتقلاب اسلامی ایران توانست با اتکا به دین تحولی عظیم در کشور ایجاد کند ، بطوریکه ساختار های قدرت و ثروت را از عناصر رژیم منحوس پهلوی پاکسازی کند وآنها را بدست دینداران بسپرد وحکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه را جایگزین سازد .
اگر سه بعد جامعه را (سیاست ، فرهنگ واقتصاد ) بدانیم ؛ سیاست نظام تمایلات و گرایشها ، فرهنگ نظام مفاهیم و علوم و اقتصاد نظام عملکرد ها وابزار سازی ها ی عینی خواهد بود. به برکت انقلاب اسلامی ما شاهد تحول و دگرگونی درحوزه تمایلات و ارزشها ی جامعه بودیم که توانست ساختار های سیاسی کشور را پالایش کند. آنچه در گام بعدی انقلاب جهت نیل به تمدن اسلامی ضرورت دارد، انقلاب در (مفاهیم ، ساختارها و محصولات) فرهنگی است که ازآن به نام انقلاب فرهنگی یاد می شود .
عملکرد ها و تصرفات در مقیاس اجتماعی ازطریق ساختار ها و نهاد های اجتماعی ومدل های برنامه ریزی صورت می گیردکه لزوماً مبتنی بر کارشناسی و علم مدیریت خاصی می باشد. ساختار های اجتماعی بامدیریت وبرنامه ریزی امکانات وتخصیص منابع بر اساس مدل کارشناسی به کار گرفته شده وبا ایجاد هنجارها و ناهنجاریها ی متناسب با هدف و غایت ساختار، اقتضائات اخلاقی و ارزشی خاصی را بر جامعه تحمیل می کنند . به عنوان مثال به کارگیری ساختار اقتصاد سرمایه داری که مبنای آن ربا وسود سرمایه می باشد موجب تمرکز سرمایه و به تبع آن افزایش فاصله طبقاتی وفساد های مالی خواهدشد که با تحریک مردم به جوایز مادی و سود بیشترجهت جلب سرمایه ، حرص به دنیا و پول پرستی واخلاق مادی را نتیجه می دهد .در چنین جامعه ایی محور ارزشها ، ارزش مادی خواهد بود که شاخصه اصلی برای نظام تشویق و توبیخ والگو سازی در سطح جامعه قرار خواهد گرفت . اثر چنین فرآیندی کم رنگ شدن ارزش های دینی همچون ایثار، انفاق ، گذشت وفداکاری ودیگر ارزشهای معنوی خواهد بود که در نهایت با گذشت زمان به انحراف ازمبانی انقلاب اسلامی ختم می شود .خاستگاه چنین نظام اقتصادی، جهان غرب می باشد که جز به کسب منفعت و رفاه وآسایش مادی به چیز دیگی نمی اندیشد و این رویکرد را در مبنایی ترین گزاره ها تا کلان ترین ساختارهای جهانی غرب می توان مشاهده کرد . اساساً انسان در نظر آنان موجودی است اقتصادی که دائماً در نسبت بین منابع وفرصتها سعی در بهینه کردن منافع خویش دارد. این قضیه دردیگر ساختارها هم صادق است از جمله ساختار آموزش و پرورش، ساختار ( تولید ، توزیع ومصرفِ) ثروت،منابع ومناصب اجتماعی و...
مقام معظم رهبری دام ظله العالی فرمودند : «علت ناموفق بودن الگوی توسعه غربی در نظام اسلامی متقاوت بودن ماهیت مبانی دیدگاه اسلامی و غربی در مفهوم پیشرفت و جایگاه انسان در آن می باشد.»
بنابر این گام دوم در مسیر انقلاب تولید و ارائه ساختار های اجتماعی متناسب با ارزشها انقلاب می باشد که این مهم جز با تحول بنیادین در عرصه مفاهیم اطلاعات وعلوم محقق نخواهد شد .
مطا لبه ی جدی مقام معظم رهبری دام ظله العالی از مجامع علمی (مخصوصاً حوزه و دانشگاه) مبنی بر نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری ، هرگونه شک و شبهه را درضرورت این امر از بین می برد . این رسالت عظیم از جانب پرچمدار دین در عصرکنونی و نائب بر حق امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بر عهده تمام فعالان عرصه ی علمی و فرهنگی گذاشته شد تا بار دیگر امت شیعه پس از ابتلا به هشت سال دفاع مقدس در جبهه ی نظامی این باردرابتلائی پیچیده تر در جبهه فرهنگی بتواند قدرت وبرتری فرهنگ دینی را در مواجه با فرهگ مدرنیته و غرب به اثبات برساند . که اگر انقلاب فرهنگی محقق نشود شاهد استحاله فرهنگ انقلاب در فرهنگ جهانی مدرنیته خواهیم بود بی آن که خود متوجه شویم.
مقام معظم رهبری دام ظله العالی فرمودند : «اگر نهضت تولید علم محقق نشود شاهد قتلگاه انقلاب در این کشور خواهیم بود»
چرا که هیچ یک از انقلاب های پاگرفته دردنیا امکان نیافته اند که پس از پیروزی به فرهنگ مستقل خویش ونهادهای اجتماعی مناسب با آن روی بیاورند وبه ناگزیر در یک مقابله فرسایشی رفته رفته معیار ها و مقیاس ها ی غربی راپذیرفته اند. این انقلاب ها (همچون انقلاب الجزایر) که در نسبت با دین برپا شده اند بعد از پیروزی به این توهم دچار شده اند که می توانند فرهنگ مستقل خویش را با تکنولوژی، برنامه های توسعه، مدل ها والگوی های غربی جمع آورند. حال آنکه این امر عملا ناممکن است.
این ژرف اندیشی مقام معظم رهبری دام ظله العالی در طرح نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری ومطالبه این امر از مجامع عملی، حجت را بر همگان تمام کرده است .
آن یکی (لیبرالیسم) انسان را خدا کرد و دیگری (مارکسیسم) خدا را بیرون کرد. انسان را خدا کرد ، ابتدا خدا را از منصبش پایین آورد سپس خود را محور آفرینش دانست ودیگر موجودات را در نسبت با خود تعریف کرد ؛ نقطه پرگار بر مفهوم انسان فرود آمد و ما سوای انسان در شعاع او قدرومنزلت پیدا کرد و این چنین هندسه دنیای غرب رسم می گردد. خدا در غرب بدست انسان غربی عزل می شود و در نهایت طی یک ترور تاریخی عملا از صحنه آفرینش حذف می گردد . بر این با ور جمله (خدا مرد) نیچه در تاریخ ثبت گردید . شک فلسفی و روش عقلی دکارت ، تجربه گرایی فرانسیس بیکن ، پیشرفت علم و تحولات سیاسی واجتماعی از جمله انقلاب کبیر فرانسه و.. در مجموع باعث شد تا انسان غربی به غیبت خدا از عرصه زندگی عادت نماید. برآیند تمامی دیدگاه های علمی درقرن هجده هم و نوزدهم مکتب فلسفی پوزیتیویسم منطقی است که احکام را سه گونه میداند :
1.صوری و تحلیلی (منطق وریاضی) 2.علمی (مشاهده پذیر و تجربی) 3.مهمل وبی معنا ( همه معارف دینی)
نتیجه چنین تقسیم بندی بی اعتباری و فقدان مشروعیت گزاره های دینی است .
در بیش از نیمی از این کره خاکی قضیه از این هم بدتر بود ؛ ظهور هگل و پس از آن حلقه هگلیان جوان (که فویر باخ و مارکس از اعضای برجسته آن بودند) موجب شد که انسان شرقی اندیشه مارکسیسم را فکر برتر و نجات بخش بشری بپندارد . در سراسر شرق اندیشه مارکسیستی حاکم بود که دین را افیون توده ها و عامل از خود بیگانگی آنها می دانست . انسان شرقی اساساً با نگاه مادی خویش به جهان، ردپایی از خدا باقی نمی گذارد وبا چنین اندیشه الحادی هیچ گونه حظ و بهره ای از وجود برای خداوند قایل نمی باشد .
در این برهه تاریخی ( ربع پایانی قرن نوزدهم تا ربع پایانی قرن بیستم ) چتر ظلم وظلمت حاصل از طغیان واستکبار آدمی در برابر پروردگارش بر این کره خاکی سایه افکنده است و آدمی این اشرف مخلوقات در سراشیبی سقوط خویش به اسفل السافلین نزدیک می شود . غنچه های حیات متعالی انسان و ارزشهای والای اخلاقی در کویر یأس و نا امیدی رو به پژمردگی می رود وفریاد استغاثه مستضعفان ، مستمندان و مظلومان به درگاه خداوند بلند می شود.
به ناگاه در این کره خاکی در میان چند میلیارد مرده متحرک روح خدا در (روح الله) دمیده می شود ، امام خمینی این پرچمدار اسلام در راه خدا قیام می کند . او انسانی همچون دیگران نبود بلکه ازقبیله انبیاء و اولیاء و میراث دار آنها در این عصر بود . او نوح بود که با صبر واستقامت کشتی نجات وهدایت را بنا کرد که این بار تمام امت بر این کشتی سوار شدند . او ابراهیم عصر ما بود که در برابر بت شرق وغرب ایستاد ، در برابر آمریکا فرمود: « آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند » و خطاب به گورباچف فرمود:
« مارکسیسم را زین پس باید در موزه های سیاسی ببینیم » که در اندک زمانی حکومت مارکسیستی شوروی فروپاشید . موسی ای بود که با انقلاب خود همچون عصای موسی تمام معادلات و تئوریهای الحادی را بلعید وتمام سیاست مداران وتئوریسین ها را به عجز کشاند که همچون سحره فرعون در برابر انقلاب او به سجده در آیند که « آمنا برب موسی و هارون ». ابراهیمی که در مبارزه با فرعون عصرخود نه تنها نوبت به ندای لاتخف پروردگار نرسید بلکه فرمود: «یک لحظه هم نترسیدم ». عیسی ای بود که با دم مسیحایی خود حیات باطنی را به این کره خاکی باز گرداند.
انقلاب اسلامی امام خمینی فجری است که بامدادی در پی خواهد داشت و از این پس تا آنگاه که پرتوهای شمس ولایت بر کرانه های کره زمین برسد همه نظاماتی که بشر از چند قرن پیش در جست وجوی لذت و رفاه به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است ، یکی پس از دیگری فرو خواهد پاشید . انقلاب اسلامی فجری است که در ظلمت بیش از یک قرن طرد انسا نیت وتعالی در جهان هستی طلوع میکند و با شعار توحید وخدا پرستی به سرچشمه جوشان معنویت در سراسر جهان مبدل می گردد. در عصر ما نهادهای اجتمایی سیاسی و فرهنگی دنیای متمدن تا آنجا انسان جدید را محاصره کرده است که اصلأ تصوردیگری از حیات بشری جز در معیشت تکنولوژیک ندارد . تکنولوژی مدرن همه ی نیازهای بشر را در جنبه مادی و حیوانی وجودش خلاصه کرده است وبا ارضای گسترده این ذائقه ها او را نسبت به حیات معنوی خویش غافل کرده است و این چنین ذائقه انسان قرن بیستم از سیر فطرت خدا جوی او به رفاه و لذت و آسایش هرچه بیشتر مادی منحرف شده است.
در این عصر، انقلاب اسلامی ایران با برافراشتن پرچم دین ادعا می کند راه سعادت مادی ومعنوی تنها در تولی به ولایت اهل بیت علیه السلام ممکن خواهد بود ؛ « نحن اصل کل خیر ومن فروعنا کل برّ وعدونا اصل کل شر من فروعهم کل قبیحه وفاحشه »
اتقلاب اسلامی ایران توانست با اتکا به دین تحولی عظیم در کشور ایجاد کند ، بطوریکه ساختار های قدرت و ثروت را از عناصر رژیم منحوس پهلوی پاکسازی کند وآنها را بدست دینداران بسپرد وحکومت دینی مبتنی بر ولایت فقیه را جایگزین سازد .
اگر سه بعد جامعه را (سیاست ، فرهنگ واقتصاد ) بدانیم ؛ سیاست نظام تمایلات و گرایشها ، فرهنگ نظام مفاهیم و علوم و اقتصاد نظام عملکرد ها وابزار سازی ها ی عینی خواهد بود. به برکت انقلاب اسلامی ما شاهد تحول و دگرگونی درحوزه تمایلات و ارزشها ی جامعه بودیم که توانست ساختار های سیاسی کشور را پالایش کند. آنچه در گام بعدی انقلاب جهت نیل به تمدن اسلامی ضرورت دارد، انقلاب در (مفاهیم ، ساختارها و محصولات) فرهنگی است که ازآن به نام انقلاب فرهنگی یاد می شود .
عملکرد ها و تصرفات در مقیاس اجتماعی ازطریق ساختار ها و نهاد های اجتماعی ومدل های برنامه ریزی صورت می گیردکه لزوماً مبتنی بر کارشناسی و علم مدیریت خاصی می باشد. ساختار های اجتماعی بامدیریت وبرنامه ریزی امکانات وتخصیص منابع بر اساس مدل کارشناسی به کار گرفته شده وبا ایجاد هنجارها و ناهنجاریها ی متناسب با هدف و غایت ساختار، اقتضائات اخلاقی و ارزشی خاصی را بر جامعه تحمیل می کنند . به عنوان مثال به کارگیری ساختار اقتصاد سرمایه داری که مبنای آن ربا وسود سرمایه می باشد موجب تمرکز سرمایه و به تبع آن افزایش فاصله طبقاتی وفساد های مالی خواهدشد که با تحریک مردم به جوایز مادی و سود بیشترجهت جلب سرمایه ، حرص به دنیا و پول پرستی واخلاق مادی را نتیجه می دهد .در چنین جامعه ایی محور ارزشها ، ارزش مادی خواهد بود که شاخصه اصلی برای نظام تشویق و توبیخ والگو سازی در سطح جامعه قرار خواهد گرفت . اثر چنین فرآیندی کم رنگ شدن ارزش های دینی همچون ایثار، انفاق ، گذشت وفداکاری ودیگر ارزشهای معنوی خواهد بود که در نهایت با گذشت زمان به انحراف ازمبانی انقلاب اسلامی ختم می شود .خاستگاه چنین نظام اقتصادی، جهان غرب می باشد که جز به کسب منفعت و رفاه وآسایش مادی به چیز دیگی نمی اندیشد و این رویکرد را در مبنایی ترین گزاره ها تا کلان ترین ساختارهای جهانی غرب می توان مشاهده کرد . اساساً انسان در نظر آنان موجودی است اقتصادی که دائماً در نسبت بین منابع وفرصتها سعی در بهینه کردن منافع خویش دارد. این قضیه دردیگر ساختارها هم صادق است از جمله ساختار آموزش و پرورش، ساختار ( تولید ، توزیع ومصرفِ) ثروت،منابع ومناصب اجتماعی و...
مقام معظم رهبری دام ظله العالی فرمودند : «علت ناموفق بودن الگوی توسعه غربی در نظام اسلامی متقاوت بودن ماهیت مبانی دیدگاه اسلامی و غربی در مفهوم پیشرفت و جایگاه انسان در آن می باشد.»
بنابر این گام دوم در مسیر انقلاب تولید و ارائه ساختار های اجتماعی متناسب با ارزشها انقلاب می باشد که این مهم جز با تحول بنیادین در عرصه مفاهیم اطلاعات وعلوم محقق نخواهد شد .
مطا لبه ی جدی مقام معظم رهبری دام ظله العالی از مجامع علمی (مخصوصاً حوزه و دانشگاه) مبنی بر نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری ، هرگونه شک و شبهه را درضرورت این امر از بین می برد . این رسالت عظیم از جانب پرچمدار دین در عصرکنونی و نائب بر حق امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بر عهده تمام فعالان عرصه ی علمی و فرهنگی گذاشته شد تا بار دیگر امت شیعه پس از ابتلا به هشت سال دفاع مقدس در جبهه ی نظامی این باردرابتلائی پیچیده تر در جبهه فرهنگی بتواند قدرت وبرتری فرهنگ دینی را در مواجه با فرهگ مدرنیته و غرب به اثبات برساند . که اگر انقلاب فرهنگی محقق نشود شاهد استحاله فرهنگ انقلاب در فرهنگ جهانی مدرنیته خواهیم بود بی آن که خود متوجه شویم.
مقام معظم رهبری دام ظله العالی فرمودند : «اگر نهضت تولید علم محقق نشود شاهد قتلگاه انقلاب در این کشور خواهیم بود»
چرا که هیچ یک از انقلاب های پاگرفته دردنیا امکان نیافته اند که پس از پیروزی به فرهنگ مستقل خویش ونهادهای اجتماعی مناسب با آن روی بیاورند وبه ناگزیر در یک مقابله فرسایشی رفته رفته معیار ها و مقیاس ها ی غربی راپذیرفته اند. این انقلاب ها (همچون انقلاب الجزایر) که در نسبت با دین برپا شده اند بعد از پیروزی به این توهم دچار شده اند که می توانند فرهنگ مستقل خویش را با تکنولوژی، برنامه های توسعه، مدل ها والگوی های غربی جمع آورند. حال آنکه این امر عملا ناممکن است.
این ژرف اندیشی مقام معظم رهبری دام ظله العالی در طرح نهضت تولید علم و جنبش نرم افزاری ومطالبه این امر از مجامع عملی، حجت را بر همگان تمام کرده است .
