انقلاب فرهنگی

برخی مطالب پراکنده از یحیی عبدالهی

انقلاب فرهنگی

برخی مطالب پراکنده از یحیی عبدالهی

به کانال بپیوندید:

حنان https://eitaa.com/yahyayahya
درایت
https://eitaa.com/deraiat
فلسفه تابع وحی (فتوح)
https://eitaa.com/fotoooh

سیر تاریخی تمدن اسلامی از منظر فلسفه تاریخ شیعه

پنجشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۸۹، ۰۸:۴۶ ق.ظ
سیر تاریخی تمدن اسلامی
 از منظر فلسفه تاریخ شیعه

 


فلسفه تاریخ شیعه
 تعریف فلسفه تاریخ

فلسفه تاریخ، علمی نظری است که به تحلیل و تعلیل تاریخ به مثابه کلیتی فراگیر و منسجم و مبتنی بر روابط قاعده‏مند می‏پردازد؛ به گونه‏ای که نتایج آن معطوف به کارکردهای عینی است و در آن سؤالاتی همانند علل پیدایش و تکامل تاریخ، مراحل و مراتب تاریخ، آغاز تاریخ و فرجام آن، نقش خالقیت و ربوبیت الهی و نیز اراده‏های انسانی در پیدایش و تحولات تاریخی، جبهه‏بندی و مرزبندی‏های اصلی و فراگیر درون تاریخ و عوامل و ریشه‏های آن و... مورد بحث و بررسی قرار گرفته و پاسخ می‏یابند.

 تعریف مراحل تکامل تاریخ به مراتب «قرب به خدا» و «ظهور ولایت الهی» بر مبنای فلسفه تاریخ شیعه 
 از مهمترین مفاهیمی که در فلسفه تاریخ از آن بحث می شود مفهوم «تکامل تاریخ» است. اینکه ملاک و معیار تکامل چیست؟ مراحل تکامل کدامند؟ و.. از جمله سوالاتی است که در هرنظریه فلسفه تاریخ می بایست پاسخ داده شود. 
 طبق نگاه دینی، مراحل تکامل تاریخ بشری بر اساس قرب به خدای متعال است و به میزانی که جامعه بشری به سمت قرب الهی حرکت می¬کند و زمینه قرب و تقرب به خدای متعال در او بیشتر تحقق پیدا می¬کند، به همان میزان به کمال می¬رسد. در این سیر تکاملی، مرحله کمال نهائی تاریخ، تحقق عالی قرب به سوی خدای متعال است. کاملترین مرحله تاریخ مرحله ایست که در آن مرحله جامعه بشری بیش از مراحل قبل به عبودیت الهی نزدیک تر شده باشد. به میزانی که بندگی خدای متعال و پرستش خدای متعال در زوایای حیات فرد و جامعه جریان پیدا کند، تاریخ به سمت کمال پیش می¬رود. بنابراین عالی ترین مرحله تکامل تاریخ مرحله¬ای است که بشر به پرستش خدای متعال نزدیکتر شده و زمینه پرستش و قرب به سوی خدای متعال در جامعه بشری فراهم تر شده باشد. اینگونه نیست که تکامل تاریخ، تابع معیشت اقتصادی انسان باشد. یعنی وقتی معیشت اقتصادی انسان پیچیده تر شود و طبقات مادی افزایش پیدا کند، تاریخ به سمت کمال خودش رسیده باشد. معیار تکامل تاریخ، پچیده تر شدن حیات مادی انسان و توسعه در تمدن مادی نیست. بلکه سیر تاریخ به طرف کمال با پیدایش بستر تقرب به سوی خدای متعال فراهم می¬شود. همچنین تقرب به خداوند متعال تنها از طریق ولایت ائمه معصومین (ع) ممکن است و هر چه جامعه جهانی قابلیت بیشتری برای پذیرش ولایت الهیه و جریان ولایت ائمه اطهار(ع) پید اکند به کمال خود نزدیکتر می¬شود. این معیار تکامل تاریخ است. طبیعتاً بر اساس این نگاه مراحل تکامل تاریخ هم با بعثت انبیاء اولو العزم(ع) شکل می¬گیرد.
بنابراین اینگونه نیست که مراحل تکامل تاریخ با تکامل ابزار اقتصادی شکل بگیرد، مثلاً وقتی بیل شد گاوآهن، تاریخ وارد مرحله جدیدی از کمال خودش بشود! و گاوآهن شد تراکتر یا تراکتور تبدیل شد به ماشینهای الکترونیکی، تاریخ به کمال خودش نزدیکتر شده باشد. همة نگاه های تاریخ که مادی است و مبتنی بر فلسفه¬های تاریخ مادی است همة آنها تکامل تاریخ را در تکامل معیشت مادی انسان ، تمتع و التذاذ بیشتر انسان از زندگی مادی خود می¬دانند.  
  بر اساس نگاه دینی سر حلقه¬های تکامل تاریخ با بعثت انبیاء اولوالعزم(ع)، تکامل ادیان و با تکامل وحی و هدایت الهی شکل می¬گیرد که با ظهور اسلام تاریخ وارد مرحله جدیدی از تکامل خودش می¬شود و سپس عصر ظهور که جامعه آرمانی بشریت است. جامعه¬ای که انبیاء الهی(ع) از روز اول به او وعده می¬دادند. جامعه موعود انبیاء، جامعه به اصطلاح بی طبقه مارکسیستی و امثال اینها نیست، بلکه جامعه¬ای است که در او خلافت الهی و ولایت الهی ظهور پیدا می¬کند. پذیرش بیشتری نسبت به ولایت الهیه در جامعه انسانی پیدا می¬شود. جامعه جهانی به گونه ای شکل می¬گیرد که بر آن ولایت خداوند حاکم است و همه شئون جامعه بر محور تجلی و ظهور ولایت حضرت حق است. بنابراین تحلیل از هستی و نظام خلقت و سیر او به طرف کمال و تحلیل از انسان و نقش او در تکامل در نگاه ما تفاوت های بسیار جدی با نگاه فلسفه تاریخ مادی دارد.



سیر تاریخی تمدن اسلامی

تمدن اسلامی نظامی جامع از «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» است که بر محور مبانی شیعه شکل گرفته باشد. «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» سه بعد اصلی جامعه می باشد که ساختارها و نظام های متختلف را در بر می گیرد. براین اساس یک «تمدن» آنگاه «اسلامی» خواهد بود که همه ابعاد و اضلاع آن مستند به دین اسلام و بر پایه اصول و مبانی آن شکل گرفته باشد. یعنی هم ساختار سیاسی جامعه مبتنی بر نظام ولائی باشد و هم عرصه علم و فرهنگ از علوم و معارف دینی و وحیانی سرچشمه گرفته و هم اقتصاد و عینیت جامعه بر پایه مدل ها و الگو های اسلامی پدید آمده باشند. 
طبق این تعریف از «تمدن اسلامی»، اساساً چنین تمدنی به طور کامل پدید نیامده است و مصداق تام و تمام آن تنها در عصر ظهور محقق خواهد شد. اما مبتنی بر فلسفه تاریخ شیعه، این تمدن در طول تاریخ در حال شکل گیری بوده و در سیر تاریخی خود همواره رشد و تکامل داشته است. از این روی در ادامه به تقسیم بندی کلان سیر تاریخ تمدن اسلامی و سپس به تطبیق جزئی تر آن خواهیم پرداخت.
در اینجا تذکر دو نکته ضروری است؛ اول اینکه مقصود از قید «اسلامی»، جریان ناب و حقیقی اسلام است که بر جریان «شیعه اثنی عشری» قابل تطبیق است و نه اصطلاح تاریخی آن که شامل همه فرق و مذاهب می گردد. دوم اینکه این مقاله بیشتر معطوف به عصر غیبت می باشد. هرچند که واضح است بنیان ها و شالوده تمدن اسلامی از بدو تولد تا سیر تکامل خود، توسط ائمه اطهار(ع) پایه ریزی شده است، اما تحلیل و بررسی این دوره نیازمند مجال و دقت بیشتر می باشد.

مراحل سه گانه تطور تاریخ 
در یک دسته بندی کلان، می توان تاریخ را به سه مرحله اصلی تقسیم کرد: 
1. مرحله اول: هبوط حضرت آدم(ع) تا بعثت نبی اکرم(ص)
2. مرحله دوم: از بعثت تا ظهور حضرت ولی عصر(ع) 
3. مرحله سوم: از ظهور تا قیامت.
 این سه مرحله را می توان سه تکامل محوری در سیر تاریخ ارزیابی کرد که در هر مرحله، تاریخ وارد مرحله جدید و متفاوتی می شود و همانطور که ذکر شد شاخصه این تحول هم ظهور ولایت خداوند و حضرات معصومین (ع) است. براین اساس جریان «ولایت» در هریک از این سه برهه تاریخی با کیفیت خاصی بر بشریت جریان داشته و سنخ ابتلائات آنها متفاوت بوده است؛ در مرحله اول تاریخ (هبوط تا بعثت)، ابتلائات اصلی بشر از سنخ ابتلائات «حسی» می باشد، در دوره دوم (بعثت تا ظهور) ابتلائات «عقلی» و در دوره سوم (ظهور تا قیامت) ابتلائات «روحی» اصل می باشد.  
1- تمدن اسلامی در مرحله اول؛ (هبوط تا بعثت)
از آنجا که این برهه از تاریخ، عصر پیش از اسلام است اساساً می توان گفت «تمدن اسلامی» موضوعیت ندارد. البته ولایت ائمه معصومین (ع) و در رأس آن ولایت نبی اکرم (ص) از ابتدای خلقت وجود داشته و جریان هدایت و سرپرستی ایشان، جبهه موحدان و مؤمنان را پیش می برده است. همچنین می توان در یک معنای عام، عنوان اسلام را بر دین همه انبیاء نهاد؛ «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏» اما آنچه از «اسلام» در اینجا قصد می شود دینی است که بوسیله نبی مکرم اسلام (ص) بر بشریت عرضه شده است.
همچنین از آنجا که زندگی انسان در این مرحله، ساختار پیچیده و نظام مندی ندارد و جامعه به صورت بسیط و ابتدائی شکل گرفته و اداره می شده است و نه مبتنی بر ساختارها، روابط و مناسبات پیچیده، می توان گفت «تمدن» نیز موضوعیت نداشته و مصداق پیدا نمی کند.
2- تمدن اسلامی در مرحله دوم (بعثت تا ظهور)
تولد دین خاتم را می توان از بعثت نبی اکرم (ص) دانست. با ظهور دین اسلام، افق های نو و تازه ای در مقابل بشریت برای رسیدن به قرب الهی و سعادت ابدی پیش روی بشریت گشوده شد. بی شک تجلی اسلام از طریق قرآن و اهل بیت پیامبر (ع) فصلی نوین در تاریخ حیات بشریت و طلوعی تازه از ولایت خداوند متعال بر مخلوقات بوده است. بر این اساس می بایست خاستگاه و پیشینه «تمدن اسلامی» را نیز در این برهه تاریخی جستجو کرد. 
3- تمدن اسلامی در مرحله سوم (ظهور تا قیامت)  
عصر ظهور، عصری است که عالم پا به عرصه و حیاتی متفاوت از گذشته می گذارد و از ویژگی های منحصر به فرد و ممتازی برخوردار خواهد شد. و این تحول شگرف با ظهور ولی خدا و بسط ولایت او محقق خواهد گردید. وقتی ولایت ولی خدا ظهور و تجلی پیدا کند بین اراده‏های انسانی و طبیعت هماهنگی واقع می‏شود و طبیعت نعمت های خود را در اختیار مؤمنین قرار می‏دهد. همچنین در این عصر به دنبال جریان ولایت ولی‏اللّه در قلوب انسان ها، افراد به اسماء تصرفی دست پیدا می‏کنند که اکنون در اختیار بشر قرار ندارد و گاهی اوقات از آن ها به علوم باطنی تعبیر می‏شود، انسان ها براساس این علوم باطنی به لایه‏های عمیق‏تری از عالم مسلط می‏شوند، نفوذ اراده آنها تا اعماق طبیعت پیش می‏رود و امکان تنعم و دسترسی به نعم باطنی هستی در همین عالم برایشان فراهم می‏شود. آنها در ابتهاج و تنعم غرق در ولی خدا هستند. در آن عصر، عقول کامل می‏شود، علوم باطنی و شهود و مکاشفه عمومی گسترش پیدا می‏کند و معارف ربانی و ملکوتی ولی خدا در قلوب جاری می‏شود و این معرفت ها مراتب جدیدی از حیات و نورانیت را ایجاد می‏کند. 
ایمان و ولایت در عصر ظهور در همه ابعاد حیات اجتماعی ظهور پیدا می‏کند. اینگونه نیست که انسان ها فقط در جلوه‏های باطنی‏شان عبد باشند، اما در حیات دنیایی‏ خود به دنبال مطامع شخصی باشند. آهنگ همه حیات بشریت در عصر ظهور آهنگ عبودیت است و مصداق این سخن امیر مؤمنان علی(ع): «حتی تکون أعمالی و أورادی کلّها وردا واحدا و حالی فی خدمتک سرمداً» می گردد. در آن عصر، ارتباطات اجتماعی و پرستش اجتماعی هم ملکوتی می‏شود. بنابراین در این عصر نه فقط افراد و آحاد جامعه تهذیب می‏شوند، بلکه روابط اجتماعی و ارتباطات های آنها هم تهذیب می‏شود. یعنی اخلاق اجتماعی‏ هم ملکوتی می‏شود و همه مناسبات بر محور تقوا و در بستر رشد و تقرب قرار می‏گیرد. در مدیریت مادی، مناسبات اجتماعی اخلاق رذیله را رشد می دهد؛ حتی در یک کارخانه، به نحوی است که حرص، حسد و استکبار ایجاد می‏کند. روابط سازمانی ناسالم و روحیه استکبار در افراد طبقه بالا، موجب پدید آمدن دنائت و حسد در افراد طبقه پایین می شود. ولی روابط در دستگاه مدیریتی حق اینگونه نیست و حب و تقوا ایجاد می‏کند؛ همه رابطه‏ها، بر مدار تقوی قرار می‏گیرد، یعنی همه ارتباطات بر بستر محبت به خدا شکل می‏گیرد و همه روابط اجتماعی به بستر قرب تبدیل می‏شود و هیچ چیز در آنجا بستر پرستش دنیا نمی¬باشد. از این روی مصداق تام «تمدن اسلامی» تنها بر عصر ظهور قابل تطبیق است.

سیر تاریخی «تمدن اسلامی» از بعثت تا ظهور
در این بخش به ارائه تحلیلی تاریخی از سیر پیدایش تمدن اسلامی از بعثت تا ظهور خواهیم پرداخت. همانطور که گذشت «تمدن» به مجموعه ابعاد «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» جامعه اطلاق می شود، از این روی می بایست هریک از این ابعاد به صورت مستقل مورد بررسی قرار گیرد. 

الف) «سیاست» در مسیر تاریخ 

مقصود از «سیاست»، مجموعه روابط و ساختارهای سیاسی می باشد که در برگیرنده نظام توزیع قدرت و مناصب حکومتی است. سیر تاریخی نظام سیاسی شیعه را می توان به سه برهه اصلی تقسیم کرد.
1- شیعه در اقلیت و انزوا
تقریباً پس از وفات نبی اکرم (ص) شیعیان واقعی به گروهی اندک و قلیل در برابر حاکمان غاصب درآمدند به طوریکه طبق برخی روایات مؤمنان واقعی بعد از رحلت رسول اکرم (ص) سه و یا چهار نفر بودند. شیعیان در این برهه طولانی تحت حاکمیت خلفای بنی امیه و بنی عباس بودند و نقش اپوزسیون را ایفا می کردند. به کارگیری تقیه و شکل گیری ارتباطات وکالتی و نیابتی در اواخر عصر حضور ائمه (ع) شاهد بر وجود فضای خفقان و سرکوب شدید شیعیان می باشد. بر این اساس از منظر سیاسی رسالت اصلی شیعه در این برهه دشوار که 10 قرن طول کشید، حفظ موجودیت خود و نگاهبانی از میراث گرانبهای معرفتی ائمه اطهار (ع) بوده است.
2- حاکمان شیعی
شیعه با پشت سر گذاشتن فراز و نشیب های فراوان و طولانی توانست سرانجام در عصر صفویه (907 – 1135ق) به دستگاه حاکمیت راه یابد. هرچند در خلال مرحله اول در بازه های زمانی نه چندان بلند، برخی حاکمان شیعی توانستند فاتح حکومت شوند اما بدلیل عدم فتح خلافت و باقی ماندن در سطح سلطنت و همچنین عدم تثبیت چنین حکومت هایی می توان از آنه چشم پوشی کرد. در عصر صفویه شاهد هستیم شاهان صفویه شیعی بوده و مذهب «تشیع» را به عنوان مذهب رسمی حکومت اعلام می کنند. همچنین عالمان و فقیهان بسیاری به دربار شاهان راه پیدا کرده و از موقعیت پدید آمده در جهت بسط و گسترش معارف حقه شیعی بهره می برند. «شیخ الاسلام»، عنوان منصبی بود که در اختیار علما و فقهای شیعه قرار داشت و به عنوان بازویی برای شاه صفوی ایفای نقش می کرد.
از دیگر وقایع سیاسی این عصر، تثبیت کشور «ایران» و مرزهای جغرافیایی آن است. از زمان ورود اسلام به ایران تا زمان صفویه، «ایران» در معنای ایران فعلی به کار نرفته است و تنها از عصر صفویه است که ایران فعلی تثبیت می یابد که به پنج ایالت تقسیم می شود : (خراسان، طبرستان، سیستان، ری، اهواز). در زمان شاه عباس سه عامل اساسی در نظام سیاسی شیعه پدید آمد :
1. ارتش واحد
2. حدود و ثغور و مرز معین و ثابت
3. دولت متمرکز 

3- حکومت شیعی 

بعد سیاسی تمدن اسلامی پس از اینکه حضور شاهان و عالمان شیعی مذهب را در دستگاه حاکمیت تجربه کرد، پس از انقلاب اسلامی به «حکومت شیعی» ارتقاء یافت. در این مرحله از سیر تکامل، نه تنها حاکمان، دینمدار هستند بلکه ساختار حکومت نیز دینی شده و ارکان حاکمیت بر مبانی دینی بنا نهاده شده است. در این برهه تاریخی شاهد هستیم «نظام ولایت فقیه» به عنوان الگوی سیاسی حکومت دینی در ایران پایه ریزی می شود. 

ب) «علم و فرهنگ» در مسیر تاریخ
بُعد دیگر تمدن اسلامی، علم، فرهنگ و اندیشه است. بنابر تعریفی که از تمدن اسلامی ارائه شد، آنگاه یک تمدن، اسلامی خواهد بود که میان علم و فرهنگ آن و «دین اسلام» رابطه منطقی وجود داشته باشد و در غیر اینصورت وصف «اسلامی»، مجازی و یا تسامحی خواهد بود. از این روی اساساً اطلاق وصف «اسلامی» به بسیاری از علوم ناصحیح خواهد بود. شاید بتوان گفت تنها علمی که ارتباط و استناد منطقی و روشمند با منابع دینی دارد، علم «فقه» است. دیگر علوم هرچند در فضای جامعه اسلامی رشد و نمو داشته اند و اندیشمندان آن از بزرگان شیعه بوده اند، اما استناد روشمند میان آن ها و «دین» برقرار نشده است. به عنوان مثال علم اخلاق و فلسفه از جمله این علومند. البته تأثیر پذیری یک علم از دین منحصر به «استناد روشمند» نیست و به وضوح معلوم است که علمی همچون فلسفه تا چه اندازه در فضای جهان اسلام متأثر واقع شده و از مشابه خود در جهان غرب فاصله گرفته است اما شاخصه ای که ذکر شد- استناد روشمند- را می توان بالاترین و متقن ترین وجه إطلاق وصف «اسلامی» دانست.
 با این وجود در این مجال به بررسی دو علم اصلی عالمان دینی یعنی «فلسفه و فقه» خواهیم پرداخت. علم «فلسفه» ناظر به بعد عقلانی و علم «فقه» نیز ناظر به بعد رفتاری انسان می باشد.
1 - فلسفه 
بی شک خاستگاه فلسفه اسلامی، یونان است و فیلسوفان مسلمان همگی بر سر سفره افلاطون و ارسطو نشسته اند. هرچند ورود فلسفه ارسطویی به دنیای اسلام با تغییر و تحولاتی در بنای آن همراه بود اما این تغییرات به مبانی راه نیافت، تا آنجا که برخی گفته اند : «نه فقط فیلسوفان اسلامی بلکه همه فلاسفه از دو هزار و پانصد سال پیش تا کنون شاگردان افلاطون و ارسطو هستند» . با این وجود نمی توان تصرفات فلاسفه مسلمان را در فلسفه ارسطویی نادیده گرفت. براین اساس به سیری اجمالی از سرگذشت فلسفه در جهان اسلام خواهیم پرداخت.

1/1- مکتب مشاء
هرچند کِندی اولین فیلسوف مسلمان بود اما از آنجا که نتوانست نظام فلسفی کامل و تمام عیاری که فارابی موفق به ایجاد آن شد، تأسیس کند، لقب «موسس فلسفه اسلامی» به فارابی اطلاق شد و همچنین لقب «معلم ثانی» را بعد از ارسطو که «معلم اول» است، اخذ کرد. پس از او نیز ابن سینا کاری را که کندی و خصوصاً فارابی آغاز کردند، به پایان رسانید و نظامی فلسفی وی را می توان عالی ترین نوع فلسفه مشاء دانست. فلسفه مشاء با دو مشکل اساسی مواجه بود: 1.عدم هماهنگی کامل میان آموزه های مشایی و تعالیم دینی 2.روش خشک عقلی و استدلالی و عدم توجه به مسائل اخلاقی و تهذیب روحی.
2/1- مکتب اشراق
فلسفه اشراق دومین مکتبی است که در تاریخ تفکر فلسفه اسلامی به ظهور رسید. مکتب مشاء از آنجا که با مخالفتهای بسیاری از فقیهان و متصوفان و همچنین کلام اشعری روبرو شد، رو به ضعف نهاد و بستر پیدایش مکتب اشراق فراهم گردید. فلسفه اشراق بر خلاف فلسفه مشاء که تابع عقل استدلالی است، بر تجلی و ظهور انوار عقلی بر نفس حکیم از طریق تهذیب و تصفیه نفس تأکید دارد. بر این اساس می توان روش این فلسفه را عرفانی- استدلالی دانست که بر مجاهده و تصفیه نفس و کشف و شهود مبتنی است و هم به استدلال فلسفی پایبند است.
3/1- مکتب حکمت متعالیه
فلسفه اشراق هرچند که سعی کرد نقیصه های فلسفه مشاء را رفع نماید اما در مجموع این فلسفه نه فقیهان و عالمان دینی را راضی کرد و به به مذاق عارفان خوش آمد. بنیانگذار این مکتب ملاصدرا است که فلسفه وی حاصل دانش فراوان، تأملات عقلی و تجربه های عرفانی این فیلسوف بزرگ است. فلسفه صداریی بی تردید غنی ترین مکتب فلسفی در میان مکاتب پیش از خود است که به مسائل و مباحث متنوع تری پرداخته است که استدلال عقلی و شهود قلبی بر آن صحه می گذارد.

2- فقه 
1/2- عصر حضور امامان (ع) (قرن 1-3 ق)
اولین برهه تاریخ علم فقه مربوط به عصر حضور امامان (ع) می باشد. در این مرحله فقها بروز و ظهوری نداشتند چرا که در این عصر همه نیازها و سوالات مستقیماً از آن حضرات (ع) سوال می شد، از این روی می توان گفت این دوره، عصر «سوال» بود نه «استنباط». 
در طول تاریخ ائمه(ع) نیز از امام باقر(ع) تا امام رضا (ع) را می توان دوران شکوفایی فقه نامید که بدلیل پدید آمدن شرایط اجتماعی مناسب، بستر نشر معارف الهی فراهم آمد.

2/2- اهل حدیث و فقها (4 ق)
در این برهه گرایش به حدیث و جمع آوری آن بوجود آمد و منابع و مجامع روایی ارزشمندی بر جای ماند. مواجه فقها با روایات در این عصر به گونه ای بوده است که در پاسخ به سوالات و نیازمندیهای خود در رساله های عملیه، از متن روایات بهره می برده اند و کمتر به استنباط می پرداختند. از جمله بزرگترین اهل حدیث می توان به کلینی(329 ق) و شیخ صدوق (381 ق) اشاره کرد. در مقابل اهل حدیث، جریان فقاهت و اجتهاد است که می توان مسلک قدیمین را ذکر کرد که گرایش استنباطی و عقل گرایی بیشتری داشتند.

3/2- مکتب فقهی شیخ طوسی (5-6 ق)
شیخ طوسی را می توان اولین مصداق کامل فقیه دانست. وی در درس شیخ مفید به مدت 5 سال تا فوت ایشان شرکت کرد و بعد از آن 23 سال به درس سید مرتضی رفت. سپس زعامت شیعه به وی رسید و در بغداد کرسی تدریس کلام را به دست گرفت. وی بعد از حمله طغرل و آتش گرفتن کتابخانه اش و سوختن میراث گرانبهای شیعه در آن، به نجف رهسپار شد و حوزه علمیه نجف را تأسیس نمود. 
او توانست اجتهاد شیعه را کمال بخشد و همچنین آن را در برابر اجتهاد اهل سنت مستقل نماید. مکتب فقهی شیخ طوسی تا سه قرن پس از وی حاکم بلا معارض بود، در این مدت بالندگی و شکوفایی فقه رو به رکود رفت (460-560 ق) تا آنجا که ابن ادریس علمای این دوره را مقلده می خواند و علما بیشتر به تفسیر و حدیث و تاریخ روی آوردند.  

4/2- رشد و شکوفایی فقاهت (6-11 ق)
دوران یکصد ساله رکود فقهاهت با ابن ادریس پایان یافت. در این دوره، اجتهاد و فقاهت حرکتی رو به رشد دارد، نظم و ترتیب کتب فقهی سامان بهتری پیدا می کند و فقه مقارن قوت بیشتری می یابد. بی شک تحقیقات فقهی در این عصر دقیق تر و عمیق تر می گردد. از فقهای برجسته این دوره می توان به ابن داریس حلی، محقق حلی، علامه حلی، فخرالمحققین، شهید اول، محقق کرکی و مقدس اردبیلی اشاره کرد.

5/2- مکتب اخباریگری (11- 12 ق)
قرن یازدهم زمان ظهور و بروز اخباریگری است. در این دوره بدلیل مخالفت سرسختانه اخباریون، علم اصول به ضعف گرایید. همچنین در این دوره کتب فقهی بر مبنای احادیث نگاشته می شد . از جمله برکات این دوره جمع آوری روایات و تألیف موسوعه های روایی است. از شخصیت های شاخص این عصر می توان به محمدامین استرآبادی (1036 ق)، مولی محمد محسن فیض کاشانی (1091 ق)، محقق سبزواری (1090 ق) و محمد باقر مجلسی (1110 ق) نام برد. 

6/2- إحیاء علم اصول، رشد و بالندگی دوباره فقاهت و تثبیت فقه جواهری (12- تاکنون)
در نیمه دوم قرن 12 وحید بهبهانی علم اصول را احیا کرد و با پیش گرفتن طریقه فقهاء راشدین و سیره علماء ماضین، اخباریگری را در هم شکست. از جمله ویژگی های این دوره خروج تدریجی مسایلی از علم اصول است که اهل سنت داخل کرده بودند و در استنباط شیعه جایگاهی نداشت. همچنین دخول تدریجی مسائلی در علم اصول که مورد اختلاف اصولیون و اخباریون قرار گرفت. از جمله نقطه عطف های سیر تکاملی فقاهت در این برهه صاحب جواهر و شیخ انصاری هستند که دقت بی مانند و تحقیق بی نظیر آنان در به کاربردن مسائل اصولی در فروع فقهی قابل مقایسه باگذشته نیست. این جریان فقهی با همان سبک و سیاق تا دوران معاصر و ظهور حضرت امام خمینی (ره) ادامه داشته و دارد.

ج) «اقتصاد» در مسیر تاریخ
مقصود از «اقتصاد» همه جلوه های عینی تمدن است که شامل هنر، معماری و شهرسازی، صنعت و تکنولوژی و.. می گردد. بُعد اقتصادی در تمدن اسلامی هرچند مجالی واسع برای تحقیق و بررسی دارد اما بدلیل وجود خصوصیتی در آن، از پرداختن به آن خودداری می کنیم. این بعد در تمدن اسلامی کمتر بروز و ظهور داشته است و خصوصاً در عصر مدرن بسیار متأثر از اقتضائات تجدد و مدرنیته واقع شده تا آنجا که می توان گفت جوامع اسلامی در این عرصه از الگوهای و مدل های غربی بهره برده اند. در حال حاضر تأثیر الگوهای تمدن غرب بر هنر و معماری و صنعت و تکنولوژی قابل انکار نیست. البته وجود برخی زمینه ها در هنر اسلامی که از گذشته برجای مانده است مایه دلگرمی برخی شده است که محصولات هنری به جای مانده از عصر صفویه و.. بپردازند و یا آن ها را در کتیبه های آثار باستانی جستجو نمایند. اما این محصولات بیش از آنکه کارکرد عینی در جامعه داشته باشند، ارزش تاریخی داشته و به موزه ها تعلق دارد.
نکته قابل اهمیت در این زمینه این است که عدم نوآوری و شکوفایی تمدن اسلامی در بعد اقتصادی امری طبیعی است چرا که همانطور که ذکر شد ابعاد یک تمدن، «سیاست ، فرهنگ و اقتصاد» است. از این میان «سیاست» مقدم بر «فرهنگ» و هردوی آنها مقدم بر «اقتصاد» می باشد. بر این اساس پس از پشت سر گذاشتن انقلاب سیاسی سال 57 و تغییر ساختار سیاسی کشور، نوبت به انقلاب فرهنگی می رسد و پس از آن می بایست «انقلاب صنعتی» را انتظار بکشیم چنانکه در سیر تحول غرب نیز اینچنین بوده است. 

نتیجه گیری
بنابر آنچه گذشت «تمدن اسلامی»، نظامی جامع از ساختارهای اجتماعی منسجم در سه حوزه «سیاست، فرهنگ و اقتصاد» است که برپایه مبانی و معارف اسلامی پایه ریزی شده باشد. مصداق کامل چنین تمدنی، به عنوان مقصد و هدف نظام اسلامی کنونی جای دارد که در طول تاریخ در حال شکل گیری بوده است و اکنون در میانه راه هستیم. بر این اساس آنچه در گذشته به عنوان تمدن اسلامی از آن یاد می شود، تمدن مسلمانان بوده است و نه تمدنی که کاملاً برخاسته از اسلام باشد. 
هرچند «اسلام» به عنوان دین خاتم، جامع و کامل بوده و ظرفیت سرپرستی و هدایت همه خلق را تا روز قیامت دارد، اما «معرفت دینی» به مثابه فهم بشری از اسلام، امری متغیر است که به تدریج تکامل یافته است. از این روی علمای دینی در هر عصر کوشیده اند با حفظ و پاسداشت میراث علمی گذشته و با استفاده از ظرفیت معرفتی برجای مانده از آنان، به ارتقاء و بالندگی معرفت دینی کمک نمایند.
همچنین نظام سیاسی اسلام به عنوان ساختار توزیع منصب و قدرت، بر محور ولی معصوم و در غیاب او ولی فقیه، شکل می گیرد. اما سیر تاریخی آن، نشان می دهد که بدلیل عدم امکان تحقق و اجرای این ساختار، فقهای شیعه در طول سالیان متمادی بر تحقق نسبی آن کوشیده اند و ثمره جهد و جهاد تاریخی آنان با انقلاب اسلامی به ثمر نشسته است. امید است در ادامه این سیر تاریخی و باشناخت کافی از موقعیت تاریخی خود، در جهت تکمیل این «تمدن اسلامی» بکوشیم و در عصر ظهور و رجعت مومنان، آنگاه که همه کارگزاران ساخت این بنای عظیم گرد هم می آیند، حظور پیدا نماییم.  

منابع
1. رضا داوری اردکانی، فلسفه تطبیقی
2. رضا برنجکار، آشنایی با علوم اسلامی، 1378، سمت
3. ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها 
4. احمد رهدار، جزوه کلاس «تاریخ نهضت های شیعی»، دانشگاه ادیان و مذاهب، ترم دوم، سال تحصیلی 89-88
5. انصاری قمی، جزوه درس تاریخ علما، دانشگاه ادیان و مذاهب، سال تحصیلی 89-88


  • یحیی عبدالهی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">